الحمدللَّه رب العالمین. والصّلاة والسّلام على سیدنا محمّد و آله الطاهرین. و لعنة اللَّه على اعدائهم اجمعین. قالاللَّه الحکیم: «شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن، هدى للنّاس و بیّنات من الهدى و الفرقان»
ماه رمضان فرصت خوبى براى خودسازى است. ماهمان ماده خام هستیم کهاگرروى خودمان کارکردیم و توانستیم این ماده خام رابه شکلهاى برترتبدیل کنیم، آن کار لازم در زندگى راانجام دادهایم. هدفِ حیات همین است. واى به حال کسانى که روى خودشان از لحاظ علم و عمل کارى نکنند و همانطور که وارد دنیا شدند، به اضافه پوسیدگیها و ضایعات و خرابیها و فسادها که در طول زندگى براى انسان پیش مى آید، از این دنیا بروند. مؤمن باید بهطور دائم روى خودش کار کند؛ بهطور دائم. نه اینکه خیال کنید «بهطور دائم» زیادى است یا نمىشود؛ نه. هم مىشود، هم زیادى نیست. اگر کسى مراقب خود باشد؛ مواظب باشد کارهاى ممنوع و کارهایى را که خلاف است انجام ندهد و راه خدا را با جدیّت بپیماید، موفّق مىشود. این، همان خودسازى دائمى است و برنامه اسلام، متناسب با همین خودسازىِ بهطور دائم است.
این نماز پنجگانه - پنج وقت نماز خواندن - ذکر گفتن؛ «ایّاکنعبدوایّاکنستعین» را تکرار کردن؛ رکوع کردن؛ به خاک افتادن و خداى متعال را تسبیح و تحمید و تهلیل کردن براى چیست؟ براى این است که انسان بهطور دائم مشغول خودسازى باشد. منتها گرفتاریها زیاد است و همه گرفتاریم. گرفتارى زندگى؛ گرفتارى معاش؛ گرفتارى امور شخصى؛ گرفتارى اهل و اولاد، و انواع گرفتاریها مانع مى شود که ما به خودمان، آن چنان که شایسته است، برسیم. لذا یک ماه رمضان را که خداى متعال قرار داده است، فرصت مغتنمى است. این ماه را از دست ندهید. مقصودم این است که اگر نمى توانیم بهطور دائم در حال مراقبت و ساختوساز خودمان باشیم، اقلاًّ ماه رمضان را مغتنم بشماریم .شرایط هم در ماه رمضان آماده است. یکى از بزرگترین شرایط، همین روزهاى است که شما مىگیرید. این، یکى از بزرگترین توفیقات الهى است. توفیق یعنى چه؟ توفیق یعنى اینکه خداى متعال چیزى را براى انسان، مناسب بیاورد. با واجب کردن روزه، خداى متعال زمینه مناسبى را براى من و شما بهوجود آورده است که قدرى در این ماه به خودمان برسیم. روزه، نعمت بزرگى است. شکم خالى است و مبارزه با نفس، تا حدودى در اثناى روز، از جهات مختلف وجود دارد: هرچه را دوست دارید، نمىخورید و نمىآشامید و بسیارى از مشتهیات نفسانى را براى خودتان به مدت چند ساعت ممنوع مىکنید. این، یک مبارزه با نفس است؛ مبارزه با هواست، و مبارزه با هوا، در رأس تمام کارهاى نیک و خودسازیها قرار دارد.
ماه رمضان زمینه بسیار خوبى است و خداى متعال این فرصت را به من و شما داده که در این ماه، چنین امکانى را براى خودسازى پیدا کنیم. علاوه براینکه ساعات این ماه بسیار با برکت است و خداى متعال، از لحاظ طبیعى این لحظات و ساعات را اینگونه قرار داده است، ساعات بسیار مغتنمى هم هست. یک رکعت نماز شما؛ یک کلمه ذکر «سبحان اللَّه» شما؛ مختصر صدقه دادن شما، و یک صله رحم کوچکى که در این ماه بکنید، مزیّتى چند برابر بیشتر از همین امور، وقتى در غیر ماه رمضان انجام مىشود، دارد. این، فرصت بسیار خوبى است. زمینه خوبى است که انسان در این ماه به خودش برسد. مثل طبیبى که با فردى بیمار مواجه است و آن بیمار به امراض متعدّدى مبتلاست - مرض قند دارد، فشار خون دارد، چربى خون دارد، استخوان درد دارد، رماتیسم دارد، زخم معده دارد و خلاصه انواع و اقسام مرض در او هست - طبیب حاذق که امراض او را مى شناسد و راه علاجش را بلد است، با این بیمار چه کار مىکند؟ اوّل سعى مىکند بیماریهاى او را روى کاغذ بیاورد و ببیند به چه امراضى مبتلاست. اگر طبیب، بعضى از بیماریهاى او را نشناسد و براى علاج بیمارى دوایى بدهد که با بیمارى دیگر ناسازگار باشد، ممکن است به جاى اینکه او را علاج کند، بیچاره را به بیماریهاى دیگرى هم متبلا سازد! مثلاً نداند که بیمار زخم معده دارد؛ بعد براى علاج رماتیسم او آسپرین بدهد! خوب، آسپرین علاج رماتیسم است؛ اما براى زخم معده بسیار مضرّ است. اگر طبیب، این مرض را نشناسد و نداند که بیمار این مرض را هم دارد، ممکن است به جاى اینکه او را علاج کند، بیچاره را به خونریزى معده هم مبتلا سازد. پس اوّل باید با دقّت نگاه کند؛ دلسوزانه بیماریها را پیدا کند و آنها را بنویسد؛ بعد ببیند کدام مهمتر است، کدام فوتىتر است و کدام اصولىتر است. فرض بفرمایید اگر کسى معده ناراحتى دارد، هر دوایى به او بدهند نمىتواند به خوبى آن را جذب کند. یا اگر روده خرابى دارد، هر غذاى مقوّىاى بدهند و از آن بهره ببرد، نمىتواند استفاده کند. راهش این است اوّل آن مرضى را که از بقیه بیماریها تأثیر منفىاش بیشتر است و اگر خوب بشود تأثیر مثبت شفایش بیشتر است، پیدا کنند.
شما طبیب خودتان بشوید، برادر عزیز! هیچکس مثل خود انسان نمى تواند بیماریهاى خودش را بشناسد. برخى بیماریها در انسان هست که اگر مثلاً شمابه من بگویید «تو دچار این بیمارى هستى»، عصبانى مى شوم و بدم مىآید. بگویند: «آقا، شما مرد حسودى هستید.» مگر کسى تحمّل مىکند که به او بگویند «حسود»؟ مىگوید: «حسود خودت هستى! چرا اهانت مى کنى؟ چرا بىخود مىگویى؟» از دیگرى حاضر نیستیم قبول کنیم. اما به خودمان که مراجعه مىکنیم، مىبینیم بله؛ ما متأسفانه از این بیماریها داریم. سرِ هرکس را انسان کلاه بگذارد؛ از هرکس که پنهان کند، با خودش که دیگر نمىتواند! پس بهترین کسى که مىتواند بیمارى ما را تشخیص دهد، خودمان هستیم. بیاورید روى کاغذ! بنویسید: «حسد.» بنویسید: «بخل.» بنویسد: «بدخواهى براى دیگران. وقتى کسى به خیرى مىرسد، ما ناراحت مىشویم!» بنویسید: «تنبلى در کار.» بنویسد: «روح بدبینى به نیکان و صالحان.» بنویسید: «بىاعتنایى به وظایف.» بنویسید: «علاقه به خود. شدیداً به خودمان علاقه داریم.»
اگر بیماریهاى ما اینهاست، اینها را روى کاغذ بیاوریم. ماه رمضان فرصتى است که یکىیکى این بیماریها را، تا آنجایى که بشود، برطرف کنیم. اگر برطرف نکنیم، این بیماریها مهلک خواهد شد؛ هلاک معنوى و واقعى. هلاک جسمى که چیزى نیست! اگر بیمارى مهلکى در ما باشد یا احتمالش را بدهند، چقدر دستپاچه مى شویم؟ شب خوابمان نمىبرد. بهترین دکترها را پیدا مىکنیم، مىگوییم: «نکند این غدّهاى که در بدن من است، در دست من است، زیر پوست من است، سرطان باشد!» از تصوّرش کلّى وحشت مى کنیم. آخرش چه؟ آخرش مردن است. حالا نشد، یک سال دیگر است، دو سال دیگر است، ده سال دیگر است. به قول نظامى گنجوى: «اگر صد سال مانى وَر یکى روز/ بباید رفت ازاین کاخ دل افروز.» ماندنى که نیستیم. چند صباحى، کمى اینور، کمى آنور، تمام خواهد شد. هلاکت جسمانى این است و اینقدر از آن مىترسیم. هلاکت معنوى، یعنى براى ابد دچار خذلان و عذاب الهى شدن. یعنى در زندگى جاودان ابدى، از همه نعمتها و لذّتها و چشم روشنیهایى که خداوند براى من و شما معیّن و مقرّر کرده محروم ماندن. انسان به قیامت نگاه کند و ببیند خداى متعال به بعضى از بندگانش - همین افرادى که با آنها معاشریم و آنها را در کوچه و محلّه مىبینیم؛ به همکار ادارى، به دوست دوران تحصیل، یا به یک رفیق بگو بشنو - براى برخى کارها و مجاهداتى که در این دنیا داشتهاند، مقامات عالى مىدهد؛ آنها را به بهشت مىبرد؛ از عذاب دورشان مىدارد و از عقبات قیامت، نجاتشان مىدهد، و ما بهخاطر تنبلى؛ بهخاطر نرسیدن به خود و بهخاطر یک لحظه غفلت، از همه آنها محروم ماندهایم! آن وقت است که حسرت گریبان انسان را مى گیرد: «وانذرهمیومالحسرةاذ قضىالامر(2).» کار هم دیگر از کار گذشته است و حسرت هم فایدهاى ندارد. این، هلاکت معنوى است.
برادران و خواهران! اگر به خودمان نرسیم، بدبختى است؛ روسیاهى است؛ محرومیت است؛ از چشم خدا افتادن است؛ از مقامات معنوى دور ماندن و از نعیم ابدى الهى، تهیدست ماندن است. پس باید به خودمان برسیم. ماه رمضان فرصت خوبى است. کتابهاى اخلاق هم خوشبختانه در اختیار هست. لکن آن چیزى که آدم از مجموع مىفهمد و آنچه مهمّ است، این است که انسان بتواند هوا و هوسِ خود را کنترل و مهار کند. این، اساس قضیه است.
یکى از ویژگیها که بسیار مهمّ است تا براى خود سازى به آن توجّه کنیم و شاید جنبه تقدّمى هم داشته باشد، «اخلاص» است. اخلاص عبارت است از کار را خالص انجام دادن و اینکه کارى را مغشوش انجام ندهیم. گاهى هست که کسى عبادت نمىکند و گاهى عبادت مى کند؛ اما مغشوش و ناخالص. این هم مثل آن است .خالص بودن عبادت و خالص بودن عمل، این است که براى خداباشد. در بین مردم، متأسّفانه خیلى رایج است که کارهاى خوب خودشان را بر زبان بیاورند و بگویند. کانّه توجّه ندارند که نباید کار نیک را به زبان آورد و گفت که ما مىخواهیم این کار را بکنیم یا ما این کارها را مىکنیم. البته برخى جاها استثناست. در جاهایى، بعضى از کارها باید در علن انجام گیرد. در روایات در باب صدقه، آمده است که «صدقه سرّ» این ثواب رادارد و «صدقه علانیه» این ثواب را. یا مثلاً عبادات گروهى، جلوى چشم مردم انجام مى گیرد و باید انجام گیرد؛ و این از شعائر الهى است. اما بسیارى از عبادات یا اغلب عبادات، آن روابطى که بین خود انسان و خداست - ذکر، توجّه، دعا، نافله، شب زندهدارى، سحرخیزى، احسان و کارهاى نیک - باید بین خود انسان و خدا بماند. مبادا انسان بهخاطر اینکه دیگران ببینند، کارى را انجام دهد! کارى که انسان بهخاطر توجّه دیگران به خودش انجام دهد، از نکردن آن کار بدتر است؛ زیرا نکردن کار، یعنى انسان کارى را انجام نمىدهد. کارى که انسان براى جلب توجّه دیگران نسبت به خودش انجام داده، کَاَنّه انجام نداده است. البته بدتر بودنش هم از این جهت است که عمل شرکآلودى انجام داده واین عمل شرکآلود، فعل حرام است و دور کننده است. بنابراین همهمان در هرجا و در هر موقعیّتى که هستیم، باید خیلى تلاش کنیم که کار را خالص انجام دهیم. اگر کار براى خدا انجام گیرد و نیّت براى خدا خالص باشد، اشکالاتى که معمولاً در کارها مشاهده مىشود، پیش نخواهد آمد.ما وقتى مصالح واقعى رافداى حرف این و آن مى کنیم که بخواهیم کار را براى این و آن انجام دهیم. انسان وقتى کار را براى خدا مىخواهد انجام دهد، فقط نگاه مى کند ببیند تکلیفش چیست؟ نگاه نمىکند که یکى خوشش مىآید، یکى بدش مىآید؛ پیش چه کسى آبرو پیدا مىکند و پیش دیگرى از آبرو مىافتد. امروز در جمهورى اسلامى، در همه شؤون، کار براى خدا سارى و جارى است. هرکس در این کشور و این نظام، هر کارى که انجام مىدهد، مىتواند آن را براى خدا انجام دهد و از آن اجر و ثواب و بهره معنوى را ببرد و پیش خدا خودش را روسفید کند.
من روایتى را در باب اخلاص یادداشت کردهام که برایتان مىخوانم. ازپیغمبر اکرم صلواتاللَّهوسلامهعلیه نقل شده است که فرمود: «ان لکلّ حق حقیقتاً(3).» هر چیزى داراى حقیقتى است و یک روح و یک معنا و یک حقیقت دارد. «ومابلغ عبدحقیقة الاخلاص.» بنده به حقیقتِ اخلاص و به آن معناى حقیقى اخلاص نمىرسد «حتّى لایحبّ ان یحمد على شىء من عمل للَّه.» (این خیلى سخت است؛ این، مرتبهاش از آن مراتبِ بسیار بالاست) مگر اینکه دوست نداشته باشد که مردم او را براى هیچ یک از کارهایى که براى خدا انجام مىدهد، ستایش کنند. مثلاً فردى است که کار را براى دیگران انجام نمىدهد: براى خاطر خدا نماز مى خواند، ختم قرآن مى گیرد، کار خیرى انجام مى دهد، احسان و کمک و صدقهاى مىدهد و مجاهدتى براى خدا مىکند. اما دوست مى دارد که مردم بگویند: «ایشان چقدر آدم خوبى است.» کارش رابراى مردم نکرده است. کار را براى خدا انجام داده و تمام شده؛ اما از مدح مردم و از اینکه مردم از او تعریف کنند، خوشش مى آید. مى فرماید این، آن مرتبه عالى اخلاص نیست. مرتبه عالى اخلاص این است که این را هم دوست نداشته باشد. اصلاً کارى به کار مردم نداشته باشد! مىخواهند بدانند، مىخواهد ندانند. مىخواهد خوششان بیاید، مىخواهد خوششان نیاید. نگاه کند ببیند خدا از او چه خواسته است و دقیقاً آن را انجام دهد.
من، این صفت و این روحیه را در امام رضواناللَّهتعالىعلیه، در بسیارى از موارد مشاهده کردم. در موارد متعدّدى، بنده این خصوصیّت را در ایشان دیده بودم. کارى نداشت که کسى خوشش مى آید یا خوشش نمىآید. تکلیفش را انجام مىداد. وقتىکه بار سنگین است؛ وقتىکه کار بزرگ است؛ وقتىکه کار خطرناک است، اخلاص بیشتر بهکار مىآید. مثل امروز که وضع جمهورى اسلامى این چنین است. اگر ما اخلاص ورزیدیم، بنده مخلص مىشویم؛ اخلاصْ ورزنده براى خدا، در عمل و نیّت. اما فراتر از بنده مخلص، بندگانِ مخلَصاند. مرحوم سیّد بحرالعلوم رضواناللَّهتعالىعلیه، در رسالهاى که در سیر و سلوک به ایشان منسوب است، بین مُخلِص و مُخلَص فرق مىگذارد. مىگوید مُخلِص کسى است که عملى را فقط براى خدا انجام مىدهد و کارى به کار دیگران ندارد. اما مُخلَص آن است که همه وجود خود را خالصاً و مخلصاً براى خدا قرار مىدهد. همه هستى او فقط براى خداست. این، مرتبه بسیار والایى است که واقعاً دور از دسترس است. اما بهنظر بنده، در این دوران، بخصوص جوانان و کسانى که در میدانهاى عمل و مبارزه و جهاد واردند، مى توانند به این مرتبه هم برسند. البته براى امثال ما مشکل و خیلى دشوار است. ما خیلى دوریم! امّا جوانان و بخصوص جوانان مؤمن و پاک و خالص، با آن دلهاى روشن و پاکى که دارند، مىتوانند به اینجا برسند. البته رساله مذکور، منسوب به مرحوم بحرالعلوم است و قطعى نیست که مال ایشان باشد. بعد مىفرماید: خداى متعال به این مُخلَصین سه وعده داده است؛ سه امتیاز بزرگ. یکى این است که فرموده است: «فانهم لمحضرون الّا عباداللَّه المخلصین.(4)» یعنى در قیامت، همه مردم در محشر حاضر مىشوند و مورد محاسبه الهى قرار مىگیرند، مگر بندگان مخلَص که آنها معافند. آنها چون ذرّه ذرّه اعمال و انفاس و حرکاتشان براى خدا بوده است، لذا از اینکه در این عرصه از عرصه حشر آفاقى وارد شوند و مورد سؤال قرار گیرند، معافند.
امتیاز دوم این است که مىفرماید: «وماتجزون الاماکنتم تعملون الاعباداللَّه المخلصین(5).» همه مردم، پاداش متناسب با عمل کارى را که انجام دادهاند مىگیرند، مگر بندگان مخلَصِ خدا. اینها عملشان و پاداششان متناسب نیست. عملشان هرچه که باشد، پاداش آنها بىنهایت است؛ زیرا این وجود متعلّق به خدا، براى خدا و سرتا پا در خدمت اهداف الهى است. او، همه وجودش براى خدا خالص شده است.
روایتى را دیدم - البته سند این روایات را فرصت نمىکنم نگاه کنم و نمىدانم سندش چگونه است - که مضمونش این بود که خداى متعال مىگوید: «اگر به بنده مُخلِص یا مُخلَص، همه دنیا را هم بدهم، حق او ادا نشده است.» بنابراین، جزاى او متناسب با عملى که انجام مىدهد، نیست. یک نماز او برابر هزاران نمازى است که بندگان خوب خدا بخوانند.
امتیاز سوم که از همه اینها بالاتر است، این است که «سبحان اللَّه عمایصفون الاعباداللَّهالمخلصین(6).» یعنى خداى متعال از آنچه که بندگان او توصیف کنند، منزّه است؛ مگر از آنچه که بندگان مُخلَص توصیف کنند. یعنى آنها مىتوانند حقِّ توصیف الهى را ادا کنند. بندگان دیگر، کمتر و کوچکتر از این هستند؛ و هرچه در باب پروردگار عالم بگویند «ماعرفناک حقّ معرفتک(7).» اوصاف خدا از زبان انسانها، ناقص و نارساست؛ مگر از ناحیه بندگان مخلَص. آنها مىتوانند خداى متعال را کَما هُوَ حَقُّه توصیف کنند. و لذاست که انسان اگر خود را به دعاهایى که از ائمّه علیهمالسّلام، مأثور است، اُنس بدهد و مرتبط کند، امید این هست که توانسته باشد با خداى متعال، درست مناجات کند و چنان که شایسته الهى است، با او حرف بزند. ضمناً ماه رمضان ماه دعاست. دعاها را فراموش نکنید. دعاهاى وارد شده در ماه رمضان، یکى از آن نعم و فرصتهایى است که باید مغتنم بشمرید. این دعاى ابىحمزه، این دعاى افتتاح، این دعاى جوشن وبقیه ادعیهاى که در روزها و شبها و سحرها و بقیه ساعات و اوقات مخصوص در ماه رمضان وارد شده است، واقعاً از نعمتهاى بزرگ الهى است. فرصت را مغتنم بشمارید.
من به ذهنم رسید که این توصیه راهم عرض کنم که این نوافل سىوچهار رکعتى که براى نمازهاى روز و شب وارد شده است، بسیار با ارزش است. ماه رمضان فرصت خوبى است. ما غالباً اهل نوافل نیستیم. ولى ماه رمضان که مىشود، چه مانعى دارد؟ کدام کار با دهان روزه، بهتر از نماز خواندن؟ چهار رکعت نماز ظهر است، قبل از این چهار رکعت، هشت رکعت نافله دارد؛ چهار دو رکعتى. چهار رکعت نماز عصر است و قبل از این چهار رکعت، هشت رکعت نافله نماز عصر است. این نوافل را بخوانید. همچنین نوافل مغرب را که از اینها مهمتر است؛ و نیز نوافل شب که یازده رکعت است. همچنین نافله صبح که دو رکعت است. کسانى هستند که در ایام معمولى سال، برایشان مشکل است پیش از اذان صبح براى نماز شب بیدار شوند. ولى در این شبها، به طور قهرى و طبیعى بیدار مى شوند. این یک توفیق الهى است. چرا از این توفیق استفاده نکنیم؟ انشاءاللَّه فرصتهاى ماه رمضان را مغتنم بشمارید.
من چند دعا هم بکنم، آمین بگویید: نسألک اللّهم و ندعوک، باسمک العظیم الاعظم. الاعزّ الاجلّ الاکرم یا اللَّه! پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، ما را قدردان این ماه قرار بده.
پروردگارا! به محمّدوآل محمّد، ما را به اعمالى که در این ماه براى مؤمنین قرار دادهاى، موفّق بگردان.
پروردگارا! به محمّدوآل محمّد تو را سوگند مىدهیم، رضاى خودت را شامل حال ما در این ماه بگردان. مغفرت و عفو خودت را شامل حال ما بگردان.
پروردگارا! ما را با اعمالمان به ولیّت امام زمان ارواحنافداه، در این ماه نزدیک بگردان. قلب مقدّس آن بزرگوار را از ما راضى کن .ما را به اعمال خیر - که این ماه فرصت خوبى براى این اعمال است - موفّق بگردان.
پروردگارا! اسلام و مسلمین را سربلند کن. همه امور مسلمانان را اصلاح بفرما. شرِّ دشمنان و کفّار را از سرِبلاد و ملتهاى اسلامى، مخصوصاً در این مناطقى که زیاد ظلم و جور مىکنند، کوتاه بگردان.
پروردگارا! مشکلات را به سود مسلمین خاتمه ببخش. جمهورى اسلامى را تا ظهور ولىّعصر ارواحنافداه، پایدار و مبارک بگردان. برکات خودت را بر مردم ما نازل کن.
والسّلامعلیکمورحمةاللَّهوبرکاته.
کارگزاران نظام اسلامی
سیاست داخلی ایران
سیاست بین الملل
حوزه علمیه و طلاب
دانشگاه و دانشجویان
اسلام ناب محمدی
آموزش و پرورش
ارتش بیست میلیونی
گنجینه دفاع مقدس
الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت
پاسخ به شبهات ولایت فقیه
فرهنگ بومی و ملی
جنگ نرم و تبلیغات
اتحاد و انسجام اسلامی
بیداری اسلامی ملتها
همت مضاعف
شرح حدیث
انتخابات
ماه مبارک رمضان
راه نمای همسران جوان
درباره امام خامنه ای
چرا می گوییم امام خامنه ای؟
آرشیو سایت
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
وبلاگ علمی مقالات مدیریت
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
گروه اینترنتی جرقه داتکو
در برابر نسیم
صل الله علی الباکین علی الحسین
کشکول
انا مجنون الحسین
من هیچم
وبلاگ سید حسن نصرالله
حدائق ذات بهجة
ایــ عزیـــــز ـــــــران
با سید علی تا فتح قدس
رهروان ولایت
بصیرت
امیر قافله صبر و بصیرت
هدایتگر آسمانی
سربازان سید علی خامنه ای
از رهبر چه میدانید؟
جانم فدای رهبر جانبازم
فرمانبر
بسیج شهید چمران شیراز
مرد دفاع
جانم فدای رهبر
شمشیر ولایت
یار ولایت
ما اهل کوفه نیستیم
من باتو هیچگاه نبودم تو با منی
www.خامنه-ای.net/
طرفداران عدالت
موج رهروان ولایت
فدایی رهبر
امام خامنه ای
عشق من امام خامنه ای
فیـــــه ما فیـــــه
رهروان ولایت و امام
دانش آموزان پیرو خط ولایت
عمار امام سیدعلی
مثبت
مکتب ولایت
ولایت فقیه و دفاع از آن
فدائیان ولایت گرگان